برچسبها:
برچسبها:
امروز شما هرچه ميخواهي خودت را آرايش کن.
خودت را نشان بده.
دل پسر را ببر.
دل مرد را ببر.
امروز که شما دل را بردي،
فردا هم يک خانم ديگر زندگي شما را متزلزل ميکند.
به نقل از حجت الاسلام قرائتی
منبع : وبلاگ محجبه ها فرشته اندبرچسبها:
آقا جان ما مثل کسایی نیستیم که 88 دلت رو خون کردن و حماسه ی حضور رو به کام ملت تلخ کردن ...
ما طبق امر شما مطیع قانون هستیم و مطیع آرای حداکثری مردم ...
هرکه شد و هرکه نشد ...
اما آقا شاید دعا کردی که خدا ما را از خواب ناز بی کابوس بیدار کند و شاید باید با روزنامه های زنجیره ای و یا شبهات مدیران ارشد دوباره بیدار شویم ...
شاید حالا نوبت ماست که خون دهیم ... اگر تا به امروز نیازی به خون دادن ما نبود چون بیداری اسلامی ای نبود ، محور مقاومت اینقدر مظلوم نبود و محاصره ی اقتصادی اینقدر سخت ...
شاید مصلحت در آمدن روحانی یا قالیباف یا جلیلی باشد و ما مطیع رای مردم ... اما ساکت به معنای سکوت در برابر انحراف هرگز ... فریاد آزادی خواهی ما دوباره دنیارو کر خواهد کرد ان شاءالله ...
آرزوی همه ی ما دیدن لحظه ی زیبای رسیدن شما به ولی الله اعظم حضرت مهدی روحی فداک هست برای رسیدن بهش تلاش خواهیم کرد ان شاءالله ...
برچسبها:
مدتی ست بعد از نمازخواندن هایم چند قدم عقب تر از جانمازم می نشینم كه خدا نماز را برنگرداند، بزند توی سرم!
از همان الله اكبرش هزار و یك جور فكر مختلف توی ذهنم می چرخد تا سلام آخر!
همه ی دل خوشیم هم آیه الكرسی ست ، خواندنش بعد از نماز، موجب قبولی نماز میشود. و این یعنی اوج بدبختی!
و بدبختی یعنی اینكه نتوانی حتی یك ركعت بدون هیچ شك و فكری غیر از فكر خدا، به كمرت بزنی!
با این دو دست سالم، هنوز نتوانسته ام یك قنوت این چنینی ...
- مولای یا مولای ! انت الحی و انا المیت و هل یرحم المیت الا الحی....
2- حاج حسین...! می دانم... می دانم.... اما ... دعایم کن ... که سخت دلتنگم و....! دعایم کن!
برچسبها:
مهم نیست به چه کسی رأی می دی مهم اینه که توی انتخابات شرکت کنی !
برچسبها:
نامش سید علی است . حدود شش سال است که به قم آمده و با جدیت تمام درس می خواند. اینجا اساتید بزرگی مثل سید روح الله خمینی و آقای طباطبایی و ..... درس می دهند و سید علی هم خوشحال است که می تواند از محضر این بزرگان استفاده کند .
به پدرش خیلی علاقه دارد و پدر هم به او خیلی علاقه دارد. گاهی برایش نامه می نویسد و از حالش باخبر می شود. گاهی اوقات هم برای پابوسی حضرت رضا علیه السلام و دیدار پدر و مادر درس و بحث را رها می کند و راهی مشهد می شود. آخرین نامه ای که برایش نوشته اند باعث نگرانی و ناراحتی او شده است؛ چون خبر داده اند که چشمان پدر به علت "آب مروارید" نابینا شده است.
پدر نیاز به مراقبت دارد و سید علی هم می داند که پدر به خاطر انس خاصی که به او دارد قلبا دوست دارد سید علی برای مراقبت به مشهد برگردد.
سید علی خیر دنیا و آخرت خود را در قم می بیند ولی وضعیت پدر هم او را غمگین و مردد ساخته است . نمی داند چه کاری وظیفۀ اوست؛ با یکی از اساتید اهل معرفت مشورت می کند. استاد به سید علی دلداری می دهد و می گوید: " عقیدۀ من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید؛ خدا قم را به مشهد می آورد یعنی آنچه خدا میخواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما بدهید. "
بیان استاد به دلش می نشیند و دست از تحصیل در محیط ممتاز قم می کشد و به مشهد برمی گردد.
پدر سید علی از علمای معروف مشهد است و عمری را با کتاب مأنوس بوده و اکنون نابینایی باعث شده که نتواند کتاب بخواند. سید علی علاوه بر مراقبت از پدر ، گاهی در طول روز مدتی را برای پدر کتاب می خواند و پدر بسیار خرسند است که هم صحبتش سید علی است. سید علی در کنار رسیدگی به امورات پدر به درس و بحث خود هم می پردازد.
خدمت سید علی به پدرش اگرچه پاداش اخروی عظیمی دارد ولی خداوند در دنیا هم اجر فداکاری سید علی را می دهد.
سید علی در این مورد می گوید: "به مشهد رفتم و خدای متعال توفیقات زیادی به ما داد. به هرحال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر در زندگی توفیقی داشتم، اعتقادم این است که ناشی از همان نیکی است که به پدر و مادرم انجام داده ام. "
امروز همۀ دنیا سید علی را می شناسند.کتابچه آرامش بهاری (طرح نوروز 92 )
برچسبها: